نماینده ایران در تاسیس سازمان ملل که بود؟
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۵۷۵۹۱
مصطفی عدل در خاندانی بزرگ زاده شد. خاندان عدل از خانوادههای مهم تبریز بودند که رجال نامداری نیز از آن برخاستند. سیدمصطفی عدل فرزند میرزاابراهیم رکنالدوله و نوه دختری میرزااحمد مجتهدتبریزی در سال ۱۲۵۸ ه. ش در منطقه سنگلج شهر تبریز بهدنیا آمد. میرزاابراهیم از روحانیونی بود که مدتی ریاست دیوانخانه عدلیه خراسان را برعهده داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش هم میهن، دایی او محسن مشیرالدوله مدتی بهعنوان وزیر عدلیه، در زمان ناصرالدینشاه خدمت میکرد. جد او حاجسیدحسین شامغازانی و جد مادری او حاج میرزامجتهد و دایی دیگر او میرزاجواد از علمای بزرگ آذربایجان بودند و در نهضت تنباکو و تحریم آن توسط میرزایشیرازی از رهبران مردم آذربایجان بودند. حاج سیدحسین شامغازانی ملقب به عدلالملک از ساداتحسینی تبریز و در عصر خود از اعیان فاضل به حساب میآمد. فرزند بزرگ او حاجمیرزا مسعودخان پس از فوت پدر ملقب به عدلالملک گردید. وی از متشخصین تبریز بود و مدتی روزنامه ناصری را در تبریز منتشر میکرد. احمدحسین عدل، وزیر کشاورزی و پدر کشاورزی نوین در ایران و مؤسس دانشکده کشاورزی کرج و فرزندان او، شهریار عدل، باستانشناس و ثبتکننده تختجمشید در میراث جهانی یونسکو و کامران عدل، عکاس معروف از جمله افراد شاخص این خاندان در دوره معاصر هستند.
مصطفی عدل به این دلیل که پدرش به رکنالدوله و عمویش به عدلالملک معروف بوده و خانواده مادرش از علمای دین بودند و خود نیز مدت ۲۰ سال در وزارت دادگستری تلاش کرده بود، نامخانوادگی خود را عدل انتخاب کرد و، چون در اکثر امور و کارها پیروز و موفق میشد، لقب منصورالسلطنه به او اعطا شد.
سیدمصطفی عدل که در مجموع دو بار وزیر فرهنگ، دو نوبت وزیر دادگستری و هفت بار وزیر مشاور و یک بار کفیل وزارت امور خارجه در کابینههای مختلف بوده است، در خاندانی مشهور و صاحب نفوذ متولد شد و علاوه بر مشارکت در تدوین قوانین مهم ایران، چون قانون مدنی و قانون تجارت، از دیپلماتهای بزرگ و صاحب احترام در دوران پهلوی اول و دوم بود. مصطفی عدل علاوه بر استادی و ریاست دانشکده حقوق، یکی از حقوقدانان برجسته ایران بود و در اکثر کمیسیونهایی که برای تهیه قوانین تشکیل میشد، عضویت داشت. پس از تصویب قانون مدنی ایران، که خود او در نگارش آن نقش اصلی را داشت و تنها عضو غیرروحانی هیئت تدوین قانون مدنی به شمار میرفت، شرحی از آن را تهیه و انتشار داد که بهعنوان حقوق مدنی به چاپ رسید و تاکنون از منابع اصلی این رشته در دانشگاهها هست و علاوه بر تدریس در دانشگاه مورد استفاده قضات دادگستری نیز واقع میشد و نزدیک به نیم قرن از بهترین منابع حقوق مدنی ایران بود و به دفعات تجدید چاپ شد.
عدل پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در شهر تبریز، در شانزدهسالگی برای ادامه تحصیل به مصر رفت و پس از اتمام تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به فرانسه رفت و لیسانس حقوق خود را از دانشگاه پاریس دریافت کرده و سپس به ایران بازگشت و در وزارت امور خارجه مشغول به کار شد. پس از مدتی بهعنوان نایب سوم سفارت ایران عازم مصر شد و سپس نایب دوم شهر تفلیس در شوروی گردید؛ پس از آن به ایران بازگشت و به معاونت دارالترجمه وزارت امور خارجه منصوب شد. در سال ۱۲۸۶ ه. ش به وزارت عدلیه رفت و در آنجا مشغول به امور قضایی شد؛ در این دوران بود که کتاب «حقوق اساسی» خود را نگاشت و استاد حقوق دانشکده علوم سیاسی گردید؛ وی پس از مدتی توانست به معاونت وزارتخانه عدلیه برسد و پس از پیروزی کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی حدود سه ماه مسئول وزارت عدلیه شد. در این سمت قوانین مهمی مانند قانون ثبت اسناد و قانون مرور زمان را تهیه و به تصویب رسانیده، مورد اجرا قرار داد، ولی پس از سقوط کابینه سیدضیاءالدین، مدتی بیکار ماند و به تدریس در مدرسه عالی حقوق پرداخت. وی به همراه محمدعلی فروغی ذکاءالملک و سیدنصرالله تقوی ساداتاخوی از اولین مدرسان مدرسه عالی حقوق بود که به همراه برخی مدرسان فرانسوی در این مدرسه به تدریس حقوق میپرداختند.
در تشکیلات نوین عدلیه که در سال ۱۳۰۶ ه. ش علیاکبر داور بنیان نهاد، عدل به خدمت قضایی دعوت شد و یکی از اعضای کمیسیونی بود که رای به انحلال عدلیه سابق داد و تشکیلات جدیدی را بنیان نهاد. در سال ۱۳۰۵ با رتبه ۹ قضایی به مستشاری دیوان عالی تمیز منصوب شد و پس از تشکیل اداره تهیه و تدوین و تنقیح قوانین، ریاست این اداره را بر عهده گرفت. در زمان تصدی سیدمصطفی عدل بر اداره تهیه و تدوین و تنقیح قوانین، بسیاری از قوانین مشهور کشور، مستقیماً یا با مشارکت او، تهیه و تدوین شد. یکی از تلاشهای علمی او، مشارکت و عضویت در کمیسیون تدوین قانون مدنی ایران بود که در آن، تنظیم و فصلبندی قانون و برگردان و اضافاتی بر سیاق قوانین اروپا، از ابتکارات سیدمصطفی بود.
همچنین در تدوین و تصویب قانون جزای عمومی و قانون تجارت تلاش بسیاری کرد. او برای رفع نیاز دانشجویان، کتابهای بسیاری تألیف کرد. کتاب حقوق اساسی او در سال ۱۳۲۷ در سیصدوپنجاه صفحه چاپ شد و کتاب حقوق مدنی در سالهای ۱۳۰۸ منتشر گردید و همچنین کتاب حقوق تجارت بینالملل و ترجمه قانون جزای عمومی و قانون تجارت ایران به زبان فرانسه. مصطفی عدل نزدیک به ۸ سال بهعنوان مدیرکل تهیه قوانین و احصائیه در تهیه و تصویب قوانین مهمی که در آن تاریخ ضرورت کامل داشت، تلاش بسیار نمود و سپس به پستهای دیپلماتیک در وزارت امور خارجه گماشته شد تا در اسفند ۱۳۲۰ در آخرین ترمیم کابینه ذکاءالملک فروغی به وزارت فرهنگ معرفی شد، ولی با استعفای فروغی، کابینه سقوط کرد، اما جانشین فروغی، علی سهیلی در کابینه خود، عدل را در وزارت فرهنگ تثبیت کرد. در نخستوزیری دوم علی سهیلی در سال ۱۳۲۲، عدل وزیر مشاور کابینه شد. در سال بعد همان سمت را در کابینه محمد ساعد مراغهای عهدهدار گردید. در آذر ۱۳۲۳ در کابینه مرتضی قلیبیات سهامالسلطان به سمت وزیر دادگستری تعیین و به مجلس شورای ملی معرفی شد.
در کابینه اول ابراهیم حکیمی و کابینه محسن صدر، وزیر مشاور را برعهده داشت و در همین سمت بهعنوان نماینده ایران در تاسیس سازمان ملل حاضر شد. در سال ۱۳۲۶ در کابینه احمد قوام، ابتدا وزیر دادگستری و بعد وزیر مشاور شد. در سال ۱۳۲۷ در نخستوزیری عبدالحسین هژیر و محمدساعد مراغهای، سمت وزارت مشاور داشت. در سال ۱۳۲۸ پس از تاسیس مجلس سنا در ایران از طرف شاه به سناتوری آذربایجان انتخاب شد. وی همچنین پنجمین رئیس دانشگاه تهران بود که پس از سیدمحمد تدین به ریاست دانشگاه تهران برگزیده شد. مصطفی عدل در سال ۱۳۲۹ ه. ش به واسطه بیماری سرطان درگذشت و علی هیئت بهجای او بهعنوان سناتور آذربایجان منصوب شد. پیکرش در آرامگاه خانوادگی عدل در جوار حرم مطهر حضرت عبدالعظیم علیهالسلام در شهرری تهران به خاک سپرده شد.
از تألیفات او کتاب حقوق اساسی در سیصدوپنجاه صفحه در سال ۱۲۸۵ و کتاب حقوق مدنی منتشر شده در سالهای ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹، همچنین کتاب «حقوق تجارت بینالملل» و ترجمه جزای عمومی و قانون تجارت ایران به زبان فرانسه را میتوان نام برد. وی در اواخر عمر میخواست کتاب «خسرو و شیرین» نظامی را به زبان فرانسه ترجمه کند و مدت هشت سال در این زمینه تلاش کرد، اما با مرگش کار ناتمام ماند.
نقش عدل در مسئولیتهای دیپلماتیکاز زمان قرارداد ترکمانچای که دولت ایران مجبور شد طی آن کاپیتولاسیون درباره اتباع روسیه تزاری را بپذیرد، کشورهای دیگر، چون بریتانیا و سایر کشورهای اروپایی و آمریکا نیز تحت عنوان کشورهای کاملهالوداد به استناد قرارداد ترکمانچای خواستار این قاعده برای اتباع خود شده و از آن استفاده کردند و دایره کاپیتولاسیون در ایران بسیار گسترده شد و عملاً اکثر اتباع خارجی در ایران از آن برخوردار بودند و این موضوع موجب خفت و ناخرسندی مردم و دولتمردان وطنپرست شده بود. زمانی که لنین ۲۷ ژوئیه ۱۹۱۸ برابر با ۴ مرداد ۱۲۹۷ فرمان لغو همه قراردادهای استعماری میان ایران و روسیه را صادر کرد قوانین مربوط به کاپیتولاسیون نیز طی آن لغو شد و در پی آن دولت ایران به نخستوزیری صمصامالسلطنه مصوبهای را برای لغو کاپیتولاسیون در مورد سایر کشورها که به استناد قرارداد ترکمانچای چنین حقی پیدا کرده بودند، گذراند و سیدمصطفی منصورالسلطنه در این جریان یکی از اعضای هیئتی بود که برای بررسی و تنظیم قوانین جدید انتخاب شد. هرچند این مصوبه با دخالت احمدشاه مبنی بر ناخرسندی دولتهای خارجی و فشار به دولت صمصامالسلطنه نتوانست به نتیجه برسد، اما براساس همین سابقه بود که ششم اردیبهشتماه ۱۳۰۶ رضاشاه دستخطی مبنی بر الغای کاپیتولاسیون خطاب به رئیسالوزرای وقت میرزاحسن مستوفیالممالک صادر نمود و پس از طی مراحل قانونی بیستم اردیبهشتماه ۱۳۰۷ رئیسالوزرای وقت مهدیقلی هدایت در مجلس حاضر شد و الغای کاپیتولاسیون را رسماً اعلام نمود و گفت: «من افتخار دارم که انجام آن تعهد را به عرض مجلس شورای ملی برسانم، لاتفرق بین احداً منالملل، همه در تحت یک قانون و به یک محکمه رجوع خواهند شد.» بعد از آن حسین پیرنیا مؤتمنالملک رئیس مجلس وقت اظهار داشت: «خبری را که آقای رئیسالوزراء به مجلس دادند در واقع یک بشارت عظیمی است که قلوب ما را مملو از احساسات میکند. مسرت و خوشوقتی ما نهتنها برای این است که یکی از آمال دیرینه ملی ما امروز وجود خارجی پیدا میکند بلکه خوشوقت هستم که وقوع یک همچو قضیه بذر آمال جدیدی در قلوب مردم خواهد کاشت. اکنون بر عکس دوره کاپیتولاسیون وضع استثنایی که اتباع بیگانه داشتند به کلی از بین رفتهاست.»
بار دیگر زمانی که در سال ۱۳۱۳ دولت عراق درباره ادعاهای مرزی خود در مورد اروندرود به جامعه ملل شکایت کرد، هیئتی به ریاست باقر کاظمی، وزیر امور خارجه برای دفاع از حقوق ایران به سازمان ملل رفت و سیدمصطفیخان عدل، مدیرکل قوانین وزارت دادگستری از اعضای برجسته این کمیسیون بود و با استدلالهای حقوقی و دانش خود بهخوبی توانست از حقوق ایران در قبال اروندرود دفاع کند و با همین سابقه حضور در جامعه ملل بود که برای نمایندگی ایران در این سازمان بینالمللی شایسته دانسته شد و در سال ۱۳۱۴ ه. ش مجدداً به وزارت امور خارجه رفت و بهعنوان وزیرمختار ایران در ژنو، نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل را نیز عهدهدار شد و در همین سمت ریاست صدمین دوره اجلاسیه شورای جامعه ملل را عهدهدار گردید. در واقع سیدمصطفی عدل با تسلط مبانی علم حقوق و زبانهای فرانسوی، انگلیسی، عربی و روسی یکی از شخصیتهای برجسته و مورد احترام جامعه ملل محسوب میشد.
عدل سپس در سال ۱۳۱۶ به ایران بازگشت و به سمت معاونت وزارت امور خارجه منصوب و در فروردینماه ۱۳۱۷ نیز بهخاطر خروج عنایتالله شفیعی از وزارتخانه به مدت یکماه عهدهدار کفالت آن وزارتخانه شد. سپس در سال ۱۳۱۷ وزیرمختار ایران در رم گردید و تا سال ۱۳۲۰ در آن کشور ماند. اما پس از اشغال ایران از طرف نیروهای متفقین و قطع رابطه سیاسی ایران و ایتالیا به تهران احضار شد و از طرف دکتر عیسی صدیق، وزیر فرهنگ آن زمان، بهجای علیاکبر دهخدا که به علت تحقیق و تدوین لغتنامه از حضور در دانشکده معذور بود، به ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد منصوب شد. سابقه حضور عدل در مناصب دیپلماتیک بینالمللی موجب اعتماد به وی در ماموریتهای مهم دیپلماتیک شد و به همین مناسبت بود که زمانی که در کابینه اول ابراهیم حکیمی و محسن صدر، مسئولیت وزیر مشاور را برعهده داشت، در سال ۱۳۲۴ ه. ش با سمت ریاست هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو که به منظور تاسیس سازمان ملل تشکیل شده بود، شرکت نمود.
هیئت نمایندگی ایران را ۱۶نفر از علیاکبر سیاسی و اللهیار صالح و قاسم غنی و نصرالله انتظام، سیدباقر کاظمی و صادق رضازادهشفق و جلال عبده و لطفعلی صورتگر و در رأس آنها مصطفی عدل تشکیل میشد که هریک از رجال طراز اول ایران و دارای سابقه وزارت و حتی نخستوزیری بودند و منصور عدل ریاست چنین هیئتی را برعهده داشت. این هیئت که برای شرکت در کنفرانس سانفرانسیسکو، فروردین ۱۳۲۴ عازم آمریکا شدند، تا پنجم تیر که منشور به امضا رسید در آنجا ماندند و وقتی بازگشتند، پس از ابراهیم حکیمی، محسن صدرالاشراف به نخستوزیری رسیده بود.
تشکیل سازمان ملل که اختیارات و وظایف بیشتری از سازمان ناکام جامعه ملل داشته باشد و بتواند از وقوع درگیریهای گسترده، چون جنگ جهانی دوم جلوگیری کند، یکی از توافقهای سران متفقین در جریان کنفرانسهای تهران و یالتا بود و بر همین اساس پس از پایان جنگ جهانی دوم، کشورهای عضو متفقین بعلاوه چین در شهر دامبارتن اوکس در نزدیکی واشنگتن گردهم آمدند و کنفرانسی را با عنوان «گفتگوهای واشنگتن درباره سازمان صلح و امنیت بینالمللی» ترتیب دادند و طی آن ترتیبات مربوط به ایجاد سازمان ملل متحد و از جمله وجود حق وتو به تصویب رسید. پس از این کنفرانس بود که دولت ایالات متحده آمریکا به نیابت از حکومتهای بانی پیشنهادهای دامبارتن اوکس، در ۵ مارس سال ۱۹۴۵ از پنجاه کشور مستقل جهان از جمله ایران دعوت کرد که جهت تدوین منشور ملل متحد، نمایندهای را به کنفرانس ملل متحد که در ۲۵ آوریل سال ۱۹۴۵ م در شهر سانفرانسیسکو تشکیل میشد، اعزام کند. کنفرانس کار خود را براساس طرح دامبارتن اوکس و یالتا بهمنظور تهیه و تدوین نهایی منشور ملل متحد آغاز کرد و رسماً با عنوان کنفرانس ملل متحد نام گرفت.
کنفرانس با شرکت چهلودو کشور جهت تدوین منشور سازمان ملل جدید در شهر سانفرانسیسکو گشایش یافت. جمعاً ۲۸۲ نماینده از چهلودو کشور جهان که ۱۵۰۰ مشاور و کارشناس آنان را همراهی میکردند، در کنفرانس شرکت کردند. انگلیسی، فرانسوی، روسی، اسپانیولی و چینی زبانهای رسمی کنفرانس بودند، اما اسناد به دو زبان انگلیسی و فرانسوی منتشر میشد. کنفرانس چهار موضوع طرح دامبارتن اوکس را در نظر گرفت و با تصویب یک پیشنویس الحاقی درباره طرح قیمومیت مناطق آزادشده از استعمار و مطالعات اولیه در مورد ایجاد دیوان بینالمللی دادگستری اصلاحاتی را در این طرح پیشنهاد کرد. این کنفرانس با هشت جلسه عمومی که به صورت علنی برگزار شد، آغاز شد. در این جلسات افتتاحیه، رؤسای هیئت چهار قدرت حامی و سپس رؤسای سایر هیئتها در کنفرانس سخنرانی کردند.
در این مدت سازماندهی و برنامه کاری کنفرانس مشخص شد و وظیفه تدوین چهار بخش منشور برای بررسی توسط چهار کمیسیون تقسیم شد که به نوبه خود کار را بین کمیتههای فنی متعدد تقسیم کردند. کمیسیونها و کمیتههای فنی وظایف خود را با پایان یافتن جلسات افتتاحیه آغاز کردند و همانطور که کمیتههای فنی کار خود را تکمیل کردند، گزارشهایی را به کمیسیونها ارائه کردند که آنها را در گزارشهای کمیسیون جمعآوری کرده و به کمیته هماهنگی ارائه شد تا متن منشور تهیه شود. منشور ملل متحد همراه با اساسنامه دیوان بینالمللی دادگستری در نهمین جلسه عمومی در ۲۵ ژوئن ۱۹۴۵ به اتفاق آرا ارائه و به تصویب رسید. مراسم امضای آن در ۲۶ ژوئن برگزار شد و تمام روز به طول انجامید. پس از آن جلسه اختتامیه با سخنرانی رئیسجمهور ایالات متحده، رؤسای هیئتهای کشورهای حامی و رؤسای پنج هیئت دیگر -برزیل، چکسلواکی، مکزیک، عربستان سعودی و آفریقای جنوبی - برای نشان دادن تنوع ملیتها و مناطق جغرافیایی برگزار شد. این منشور مطابق بند ۳ ماده ۱۱۰ خود در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ پس از تودیع اسناد تصویب پنج عضو دائم شورای امنیت و اکثریت کلیه امضاکنندگان دیگر لازمالاجرا شد. پنج زبان رسمی - چینی، انگلیسی، فرانسوی، روسی و اسپانیایی - در این کنفرانس به رسمیت شناخته شدند، اما تنها انگلیسی و فرانسوی بهعنوان زبانهای کاری مورد استفاده قرار گرفتند و تمام اسناد در هر دو صادر شد. بیش از صد نفر به ترجمه اسناد و تفسیر بحث پرداختند. گفتارهایی که به زبان انگلیسی گفته میشد به فرانسوی و بالعکس و سخنرانیهای زبانهای دیگر به انگلیسی و فرانسوی تفسیر میشد.
جهت تدوین منشور ملل متحد، چهار کمیتهی عمومی تشکیل شده بود که ایران در سه کمیته عضویت داشت. هیئت نمایندگی ایران، از ۱۱ نماینده، ۷ مشاور (رایزن) و یک منشی تشکیل میشد. نهایتاً پنجاهویک کشور شرکتکننده در کنفرانس در ۲۶ ژوئن سال ۱۹۴۵ م، منشور سازمان ملل متحد را همراه با اساسنامهی دادگاه بینالمللی دادگستری، امضا کردند و منصور عدل نیز به نمایندگی از ایران یکی از امضاکنندگان و مؤسسین سازمان ملل متحد بود و بعد، خودش، برای نخستینبار، این اعلامیه را به فارسی ترجمه کرد. او نطق مفصلی به زبان فرانسه در مورد لزوم تخلیه ایران از قوای اشغالگر متفقین و پرداخت خسارات ناشی از جنگ ایران نمود و بعد در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک حضور به هم رسانده، به دفاع از حقوق ایران و لزوم حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور تاکید کرد.
مصطفی عدل شخصیتی خاص در این اجلاس بود. جدا از جلال عبده که از «سعه نظر و سخاوت معنوی مختص بهخود» در تعریف از مصطفی عدل نوشت، لطفعلی صورتگر هم در خاطراتش، نوشت: «جثه کوچک این مرد مطلع در مقابل هوش و بصارت نخستین درجه او و ادبی که از حرکات و طرز نشستن وی آشکار است به چشم نمیآید و موی سپید و چهره چینخورده او بیاختیار همه را به احترام در برابر وی ناگزیر میسازد... ما مردم ایران در تاریخ این گیتی بزرگ، به ادب و آراستگی شهرهایم و آقای عدل برای اینکه نمودار این خصال باشد یکی از بهترین و لایقترین مأمورین کشور ماست.»
۱۵ شهریور ۱۳۲۴ منشور سازمان ملل متحد به اتفاق آراء، به تصویب مجلس ایران رسید و ایران در ۱۶ اکتبر همان سال به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. چند ماه بعد یعنی در ۲۹ دی ۱۳۲۴ دولت ایران به خاطر خارج نشدن نیروهای شوروی بعد از جنگ جهانی دوم از خاک ایران، اولین شکایت کشوری از کشور دیگر را تسلیم شورای امنیت کرد و برهمین اساس قطعنامههای دوم، سوم و پنجم شورای امنیت به موضوع خروج نیروهای شوروی از ایران اختصاص یافت و با خروج کامل این نیروها از خاک ایران و پایان بحران آذربایجان، ایران نتیجه حضورش در میان تاسیسکنندگان سازمان ملل را دریافت کرد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: سیاست قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل وزارت امور خارجه سازمان ملل متحد نمایندگی ایران زبان فرانسه منشور ملل متحد قانون تجارت تهیه و تدوین تشکیل می شد نخست وزیری قانون مدنی وزیر مشاور جامعه ملل حقوق مدنی کتاب حقوق منصوب شد عهده دار کشور ها نیرو ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۵۷۵۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقد ادعای زیباکلام درباره آغازگر جنگ با مستندات تاریخی / روایت نماینده وقت عراق در سازمان ملل از آمادهباش صدام برای آغاز جنگ علیه ایران
فهیمه نظری: یکی از بحثهای جنجالبرانگیز که در سالهای اخیر در جامعهی روشنفکر ایرانی شکل گرفته است بحث آغاز جنگ ایران و عراق است. روایت رسمی میگوید ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ عراق با حملهی هوایی به چند فرودگاه ایران جنگ ۸ ساله را کلید زد؛ اما حالا با گذشت دههها گاه این بحث مطرح میشود که تحریکات ایران موجب حملهی عراق به ایران شد. مرحوم ابراهیم یزدی وزیر خارجهی دولت موقت در اواخر عمر خویش در گفتوگو با حسین دهباشی در برنامهی «خشتخام» که در آپارت منتشر شد گفته است که بر خلاف نشست موفقیتآمیز او با صدام برای جلوگیری از تنشهای احتمالی میان دو کشور در حاشیهی کنفرانس غیرمتعهدها در هاوانا، اما تحریکات تلویزیون ایران موجب حملهی ایران به عراق شد. یزدی همچنین به اعتراض مرحوم سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق اشاره میکند که در شورای انقلاب گفته بود: [نقل مستقیم از ابراهیم یزدی]: «آقا اگر میخواهید با عراق بجنگید من استعفا بدهم برگردم ولی اگر میخواهید نجنگید و مماشات کنید این روشش نیست.» و امام خمینی در پاسخ به او گفته بود که «نخیر نمیتوانی نروی [به عراق] باید بروی»
خود مرحوم دعایی که مدتی پیش از آغاز جنگ به خاطر کمرنگ شدن ارتباطات میان ایران و عراق به کشور برگشته بود، در مهرماه ۱۳۹۵ در نشستی با عنوان «ناگفتههای جنگ» در این باره گفته است: «وزیر امور خارجه عراق از سوی صدام به من پیغام داد که به امام بگویم برای حل مسائل فیمابین نمایندهای را به عراق بفرستد، امام نیز در پاسخ به این پیغام، هرگونه مذاکراتی را به تشکیل مجلس شورای ملی و انتخابات ریاستجمهوری موکول کرد تا نمایندگان ملت برای مذاکره به عراق بروند و در این فرصت نیز از عراق خواست که حسننیت خویش را ثابت کند و علیه ایران تبلیغ نکند.» (تاریخ ایرانی)
صادق زیباکلام: عراق دشمن ما نبود؛ ما تحریکش کردیم
در ادامهی مجادله بر سر اینکه کدام طرف موجب آغاز جنگ شد، چند روز قبل کانال تلگرامی اینستای انقلابی ویدیویی از صادق زیباکلام منتشر کرد که در آن تحریکات ایران را موجب حملهی عراق به ایران دانسته، زیباکلام در آن ویدیو گفته است:
«عراق دشمن ما نبود، صدام حسین به هیچ وجه دشمن ما نبود. این ما بودیم که عراق را دشمن خودمان کردیم. هرکس رفت پیش امام بعد از انقلاب، عشایر عرب رفتند، شیعیان رفتند، عدهای از اهالی بصره رفتند. امام گفتند این صدام این جرثومهی فساد را چرا ساقط نمیکنید چرا شما انقلاب اسلامی نمیکنید مثل مردم ایران این فاسد را سرنگون کنید. خدا رحمت کند مرحوم دعایی اولین سفیر ایران بود در عراق بعد از انقلاب، آقای دعایی سراسیمه تابستان ۵۹ آمد ایران، دو سه ماه قبل از اینکه عراق به ما حمله کند رفت شورای انقلاب، رفت خدمت امام رفت این را دید رفت آن را دید گفت آقا جان صدام پیغام داده گفته آخه شما چی میخواهید از جان من؟! آخه چرا این آقای خمینی مرتب به ما حمله میکند و مرتب میگوید این مردم عراق باید من را سرنگون کنند. من این ۱۴ سالی که شما اینجا بودید من به جز احترام به شما مگر کار دیگری کردم؟! و صدام واقعا دیگر عصبانی شده – اینها را آقای دعایی میگوید – و اولتیماتوم داده گفته اگر واقعا شما این سیاست خصمانه علیه من را نگذارید کنار... امام به ایشان گفتند که نه تکلیف دارید شما برگرد برو و اصلا انگار نه انگار... دو سه ماه بعد صدام به ما حمله کرد؛ بنابراین ما بودیم که باعث حملهی صدام به ایران شدیم.»
حبیب احمدزاده: صدام عقدهی جمال عبدالناصر شدن داشت
پیشتر اما در مرداد ۱۴۰۲ حبیب احمدزاده، مستندساز و نویسنده در برنامهی گفتوگومحور «مثبت نگاتیو» در نگاهی کاملا متفاوت و با استناد به گفتههای صلاح عمر العلی نمایندهی وقت ایران در سازمان ملل دربارهی ملاقات صدام با ابراهیم یزدی در هاوانا، مسبب و شروع جنگ ایران و عراق را صدام دانسته است. متن گفتههای احمدزاده در آن برنامه که ویدیوی آن در پی اظهارات زیباکلام این روزها در فضای مجازی وایرال شده به شرح زیر است:
حبیب احمدزاده: هرکس که میخواهد بگوید میشد از جنگ جلوگیری کرد باید چند نکته را بداند: اولین چیزی که ما باید دربارهی جنگ ایران و عراق بدانیم این است که ۱- یک نفر به نام صدام سالها عقدهی عین جمال عبدالناصر شدن را در میان مردم عراق داشت. ۲- این آدم یک قراردادی به نام ۱۹۷۵ الجزایر را با شاه امضا کرده بود که ناچارا بود. اگر خاطرات سانسورنشدهی علم را بخوانیم میبینیم که خود شاه میگوید صدام آمد به من گفت ما وقتی با شما صلح کردیم که ۵ بمب بیشتر در کردستان عراق نداشتیم و شما بهترین جوانان عراق را به کشتن دادید. صدام این کینه را داشت و مشکلش هم این بود که خودش به عنوان معاون رئیسجمهور این قرارداد را امضا کرده بود نه حسن البکر. امضای او [صدام] پایش بود. حالا میگویند ۱۳ روز پس از پیروزی انقلاب در شورای عالی انقلاب عراق صدام به عنوان معاون رئیسجمهور (هنوز آن موقع رئیسجمهور نشده بود) سخنرانی میکند و میگوید: «بهترین فرصت تاریخی برای بازپسگیری شطالعرب و سرزمینهای عربی از ایران فرا رسیده است.» ۱۳ روز بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ [این حرف را میزند].
این آدم... وقتی که رئیسجمهور عراق میشود و آن کشتار دستهجمعی و تصفیهاش را در عراق صورت میدهد، بعد کنفرانس غیرمتعهدها در هاوانا است. از آن طرف هم ابراهیم یزدی میآید به عنوان وزیر خارجهی ایران درخواست جلسه با صدام میدهد. یک ماجرایی رخ میداهد که بعدها ابراهیم یزدی میگوید من با ایشان [صدام] به توافق رسیدم ولی تبلیغات ایران باعث شد که جنگ شود و...
من جواب میتوانم به این بحث بدهم که چقدر یک سیاستمدار میتواند فقط با یک قطعه پازل یک تابلو برای خود درست کند و خودش را قهرمان جلوه دهد. یکی از صحبتهای دیگر ایشان این است که آقای دعایی گفته است که من رفتم و... من خودم آقای دعایی را شخصا دیدم و از ایشان شخصا سوال کردم که آیا چنین چیزی رخ داده که شما رفتهاید گفتهاید که اینها [عراقیها] گفتهاند بیایید صلح کنیم و امام گفتهاند [نه] گفت: اصلا دروغ محض است.
بحث آقای دعایی را کنار بگذاریم. اولا این نشاندهندهی این است که ایشان [ابراهیم یزدی] دقیق صحبت نمیکنند؛ ولیکن در آن جلسهای که ایشان با صدام داشته و صحبتهایی که میکند دو نکته رخ میدهد:
من احساس میکنم که اول صحبتهای آقای ابراهیم یزدی را با هم ببینیم: [پخش گفتوگوی ابراهیم یزدی با حسین دهباشی در خشت خام در خلال برنامه]
قسمتی از مستند خشت خام (گفتوگوی حسین دهباشی با مرحوم ابراهیم یزدی)
ابراهیم یزدی: از همان اسفندماه [۱۳۵۷] ما معتقد بودیم که (من بارها این را گفته و نوشتهام) حملهی عراق به ایران قابل پیشبینی و پیشگیری بود. سیاست ما در دولت موقت پیشگیری از حمله بود؛ اما متاسفانه بعضیها تحریک میکردند و کار را به آنجایی بردند که عراق حمله کرد.
دهباشی: در کنار این سیاست پیشگیرانه و تنشزدایی آیا هشدارهایی هم به توان دفاعی کشور داده میشد، آن آن موقع هنوز بلبشو بود و ساختاری نداشت؟
یزدی: هشدار میدادیم ولی آنقدر نظمی وجود نداشت که [هشدارهایمان] به جایی برسد. ما از یک کانالها یا ابزارهای دیگری برای پیشگیری استفاده میکردیم مثلا در کنفرانس غیرمتعهدها در کوبا من رهبران عرب را جمع کردم...
دهباشی: با صدام هم دیدار کردید؟
یزدی: بله با صدام هم دیدار داشتم؛ مذاکرهی مفصلی هم داشتیم. خوب طبیعی بود که ما با صدام مذاکره کنیم برای اینکه بالاخره ما با او اختلاف داشتیم، با گروه دیگری که نبود [بنابراین] باید با او مینشستیم و صحبت میکردیم.
دهباشی: حضرتعالی در چه پوزیشینی بودید در آن زمان؟
یزدی: وزیر امور خارجهی ایران
دهباشی: و صدام؟
یزدی: معاون نخستوزیر... نشستیم با هم صحبت کردیم. خوب صدام حرفهایی میزد که برای ما قابل قبول نبود (من مشروح مذاکراتی را که با صدام داشتم چاپ کردهام) مثل اینکه او میگفت سه جزیرهی خلیجفارس [دو تنب و ابوموسی] ایران حق ندارد ال و بل کند و... من گفتم: به تو چه مربوط است! مدعی آن سه جزیره که عراق نیست. اگر ادعایی باشد با دولت امارات است نه تو. میگفت: نه مگر منشور حزب بعث را نخواندهای؟! [در آنجا میگوید] هر مسئلهی عربی مسئلهی ماست. گفتم: تو [که] این حرف را میزنی مرتکب یک خطای استراتژیک میشوی. وقتی میگویی هر مسئلهی عربی مسئلهی ماست، آقای خمینی هم میگویند هر مسئلهی اسلامی مسئلهی ماست. حالا اگر میخواهی کشته بگیری، بسمالله! بفرمایید! ولی از حالا به تو میگویم که شکست میخوری، زمین میخوری چون مسائل اسلامی فراگیرتر از مسائل ملی عربی است. ولی صدام دنبال این حرفها نبود. صدام دنبال این بود که موقعیت خودش را تثبیت کند.
دهباشی: با حمله به ایران؟
یزدی: بله. او خود را نمایندهی همهی اعراب میدانست. گفتم وقتی راجع به سه جزیر صحبت میکرد به او گفتم به شما چه مربوط است؟! شما که مدعی مالکیت آنجا نیستید. گفت: نه مگر نمیدانیم ما بعث هستیم و هر مسئلهی عربی مسئلهی ماست.
دهباشی: تهدید نظامی هم کرد؟
یزدی: تهدید نظامی را یادم نیست که کرده باشد ولی نیروهایش را به مرز ایران آورده بود.
دهباشی: شاهد مثالی هم میآورد که شما دارید ما را تحریک میکنید؟
یزدی: زیاد. و واقعا هم تحریک میکردیم.
دهباشی: نمونههایی از آن را به خاطر دارید؟
یزدی: برنامههای تلویزیون ایران سرتاپا تحریک عراق بود.
دهباشی: برنامههای بخش فارسی؟
یزدی: بله. به طوری که آقای دعایی که سفیر ما در آنجا [عراق] بود آمد در شورای انقلاب گفت آقا اگر میخواهید با عراق بجنگید من استعفا بدهم برگردم ولی اگر میخواهید نجنگید و مماشات کنید این روشش نیست.
دهباشی: تلویزیون آن موقع مدیریتش با آقای قطبزاده بود، درست است؟
یزدی: بله.
دهباشی: یعنی نگاه ایشان [قطبزاده] قالب بود؟ چون ایران آن موقع آنقدر مسئله داشت که...
یزدی: نگاه قطبزاده تنها نبود، نگاه آقای خمینی هم این بود.
دهباشی: که برویم به سمت درگیری؟
یزدی: نه، که تحریک کنه، حمله کند، این کارها را بکنند، به طوری که وقتی دعایی در آن جلسه گفت که آقا اگر شما میخواهید با صدام بجنگید چون این کارهایی که میکنید یعنی جنگ، اگر میخواهید بجنگید من دیگر نمیروم عراق. بلند شد که برود [جلسه را ترک کند]. آقای خمینی گفت که نخیر نمیتوانی نروی [به عراق] باید بروی. مجبورش کرد. گفت آقا من که نمیخواهم بروم آنجا بجنگم که! این کارهایی که شما میکنید جنگ است!
ادامهی گفتوگوی حبیب احمدزاده در مثبت نگاتیو
احمدزاده: عراق یک نمایندهای در سازمان ملل داشت به نام صلاح عمر العی این آدم خودش میآید بعدها با شبکهی الجزیره یک مصاحبهای انجام میدهد، او کسی است که هر کاری میکرده که وزیر خارجهی عراق که اتفاقا شیعه بوده است ابراهیم یزدی را ببرد پیش صدام که جلسه داشته باشند، او قبول نمیکند. و خود او وزیر خارجه را دور میزند و میرود با صدام ملاقات میکند و از صدام میخواهد که با ابراهیم یزدی ملاقات کند.
سادهلوحی وزیر امور خارجه را ما ببینیم که چگونه توسط صدام دور میخورد؛ یک آدمی که از قبل برنامهریزی کرده است، از روز پیروزی انقلاب، تا انتقام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و تحقیرش را توسط شاه بگیرد. و اینکه این جلسات سیاسیون را دولت موقت به عنوان یک دستاورد برای خودش مطرح میکند، تا روزهای آخر عمر که بله ما میتوانستیم جلوی جنگ را بگیریم، صدام با ما موافقت کرده بود.
ببینید صلاح عمر العلی این قضیه را چگونه توضیح میدهد؛ این فیلمی است که از شبکهی الجزیره پخش شده است نه روزنامهی کیهان، نمازجمعهی تهران یا تلویزیون ایران. ببینید خود اینها میگویند صدام بعد از جلسه به اینها چه گفته است:
پخش مصاحبهی صلاح عمرالعلی در مصاحبه با الجزیره [در خلال برنامهی مثبت نگاتیو]
صلاح عمر العلی (نمایندهی وقت عراق در سازمان ملل): او به من گفت: دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجهی وقت ایران تمایل دارد با صدام دیدار کند. بر اساس سلسلهمراتب اداری، با وزیر خارجهی آن زمان دکتر سعدون حمادی تماس گرفتم و از تمایل دکتر ابراهیم یزدی برای دیدار با صدام حسین گفتم و او هم امتناع کرد از اینکه در این خصوص با صدام حسین صحبت کند. من به او اصرار کردم و البته او هم انکار کرد و نپذیرفت، و هنوز هم نمیدانم چرا قبول نکرد... او یک انسان دانشگاهی، نویسنده، روشنفکر و سالهای زیادی وزیر خارجه بود و نمیدانم چرا قبول نکرد با اینکه از هر هراسی سعی کردم او را متوجه کنم که این یک کار بسیار مهمی است برای حل اشکالات ایجادشده بین ما و ایران، ما میتوانیم این مشکل را حل کنیم. خودم رفتم پیش صدام حسین و موضوع را به او گفتم. پس از تردید و فکر کردن پذیرفت البته قبلش از من پرسید نظر تو چیست؟ به او گفتم این فرصت بسیار مهمی است. این پیشنهاد از طرف ایرانیها آمده... ما دو کشور همسایه هستیم و بینیاز از اینکه بین ایران و عراق مشکلی ایجاد شود. ایران هم مشکلاتی دارد اما نباید مشکلاتی بین ما باشد. گفت فردا بعد از اجلاس عدم تعهد در خانهای که سکونت دارم بگو که با وزیر خارجهی ایران دیدار خواهم کرد. بعد دکتر یزدی آمد، از او استقبال کردم و صدام هم از او استقبال کرد. ما سه نفر: صدام حسین، ابراهیم یزدی و من در یک جلسهی سهنفره نشستیم. گفتوگو در مورد مشکلات دو کشور شروع شد. گفتوگو در فضایی کاملا مثبت بین دو طرف انجام شد. برای او بسیار اهمیت داشت که مشکل دو کشور را بتواند حل کند
مجری: که جلوگیری کند از جنگ؟
صلاح عمر العلی: بله. من همین برداشت را کردم که به هر صوت میخواست از جنگ بین دو کشور جلوگیری کند.
مجری: بالاخره به عنوان شاهدی در این روزگار بگو.
صلاح عمر العلی: این برداشت را که کردم که میخواهد این مشکل را حل کند. بیشترین تلاش را دکتر ابراهیم یزدی انجام داد که مشکل دو کشور حل شود. صدام هم به همین شکل و بسیار مثبت و دیپلماتیک در گفتوگو مشارکت میکرد. قبل از پایان جلسه به توافق رسیدند که گروههایی را مشخص کنند. از طرف ابراهیم یزدی مطرح شد که اگر تمایل داشتید برای گفتوگوی دوجانبه یک گروهی برای گفتوگو بفرستید که بیایند، حالا چه اینها عالیرتبه باشند، چه کارشناسی یا به هر شکل و وسیلهای که میخواهید ما گروهی را بفرستیم؛ به صورت آشکار یا سری و محرمانه. در هر صورت ما آمادهایم تا جلوی اختلاف بین دو کشور گرفته شود. صدام هم بسیار مثبت در این گفتوگو شرکت میکرد. من ابراهیم یزدی را تا در بدرقه کردم. او خیلی از من ممنون شده بود. مرا بوسید و با من به گرمی خداحافظی کرد و رفت.
برگشتم به سمت صدام و او منتظر من بود. مرا به بیرون آن تالار که یک باغچه و استخر در آنجا بود برد. به همراهانش گفت که دو صندلی برای ما در کنار استخر بگذارند. من و صدام روی صندلیها نشستیم و چند ثانیهای گذشت. هر دو ساکت بودیم و من داشتم به آبی که کنار ما بود نگاه میکردم. او هم فکر میکرد. به من نگاه کرد و گفت: به چی فکر میکنی صلاح؟ گفتم: والله من در حقیقت در حس آن دیدار هستم و خیلی خوشحالم و خوشبین شدم. به خصوص که الان این موضوع دیگر در دستان تو قرار گرفته و در دست کارمند، وزیر و شخص دیگری نیست و بلکه الان حل این مشکل در دستان توست. من دیدم که این گفتوگو بین شما انجام شده که بسیار خوب بود و خوشبینم. من به شکلی صحبت میکردم که حس مثبتی که حاکم بود را بتوانم در صدام تقویت کنم. من به عنوان یک عراقی خوشحال بودم. احساس کردم برای کشور خودم و کشور همسایه کار مثبتی انجام میدهم. در همین چارچوب با صدام صحبت کردم و او هیچ چیز در این خصوص به من نگفت. و بعد از چند ثانیه به من نگاه کرد و گفت: صلاح چند سال است در زمینهی دیپلماسی کار میکنی؟ گفتم حدود ۱۰ سال. من را غافلگیر کرد و گفت میدانی این دیپلماسی چقدر تو را خراب کرده؟! به من گفت: «چه حل مشکلی بین ما و ایران صلاح؟ این فرصتی است که شاید در طول هر قرن بیشتر از یک بار اتفاق نیفتد. اینها اهواز را از ما گرفتند. شطالعرب را از ما گرفتند، ما را تهدید کردند. میخواهند انقلابشان را برای ما صادر کنند و فرصت ما الان که دچار از هم گسیختگی هستند، دچار تفرقه هستند و بینشان درگیری است، این یک فرصت تاریخی است که تمامی حقوقمان را از آنها پس بگیریم و این امر را به تو میگویم و خودت را آماده کن به عنوان نمایندهی عراق در سازمان ملل که یک ضربتی به آنها بزنیم که تمام کرهی زمین صدایش را بشنود و تمای حقوق را از آنها باز پس بگیریم.
حبیبت احمدزاده [ادامهی برنامهی مثبت نگاتیو]
احمدزاده: نگاه کنید! ... سیاست یعنی همین؛ سیاست یعنی اینکه بتوانی از مخاطب فرصت بگیری، زمان بگیری، گولش بزنی... و آنها ماهر بودند. صدام کسی است که تمام ارتشهای عربی را سر کار گذاشت و به کویت حمله کرد. صدام کسی است که از همهی اینها باج گرفت و ترساندشان از کویت گرفته تا بعد هم آن جریان جنگ... یک چنین آدم هفتخطی آمده با آدم سادهدلی مثل ابراهیم یزدی که... امام ۱۰ سال در عراق با صدام زندگی کرده، او را میشناسند... صدام تکریتی را میفرستد که آقا تو بیا با ما همکاری کن. [امام] میگوید: من با شاه مخالفم ولی با تو [هم] همکاری نمیکنم. من فکر میکنم شاید [اگر به جای امام] دیگری بود میگفت باشد، فرصت است دیگر....
صدام تمام علمای آن موقع عراق را کشته است، بمبگذاریهای داخل ایران را راه انداخته است. همهی این کارها را کرده است بعد همهی اینها را ابراهیم یزدی اصلا در صحبتهایش نمیآورد، فقط به چهار جملهای که ممکن است فلان روزنامه یا فلان شخص که افراطی [بوده] که همیشه هم هستند [استناد میکند]. هیچ جنگی نیست که دشمن یک بهانهی سادهای را الکی برای خودش علم کند! شما نباید بیایی آن بهانهی سادهی دشمن را علم کنی و آن را دلالت قرار دهی.
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901759